دو سال پیش در همین روزها، یکی از بهترین تجربه های کاری ام را شروع کردم. تجربه ای 9 ماهه در کتابخانههای عمومی که در کنار همکاران دوست داشتنی کتابخانه مرکزی قم بسیار لذت بخش بود. شاید مهم ترین چیزی که باعث این تجربه به یاد ماندنی شد، کار کردن با مدیری توانا بود که با اعتماد و حمایتش زمینه کار های زیادی را فراهم کرد.
چند ماه پیش که خبر استعفایش از مدیریت کتابخانه مرکزی و رد کردن پیشنهاد اجرایی را شنیدم خیلی برایم عجیب نبود، چرا که فشار، شرایط و حاشیه های کار در کتابخانه مرکزی آنقدر زیاد بود او را فرسوده و آزرده کرده بود و مدت ها بود که خیلی میلی به ماندن نداشت؛ هر چند که برحسب وظیفه تا روز آخر با تمام تلاش کارش را انجام داد.
وقتی به کتابخانه رفتم، مرضیه نفری درگیر بیماری بود و حدودا یک ماه بعد از آمدن من از مرخصی برگشت. در آن یک ماه، کتابخانه در آرامش به کارش ادامه می داد و من تصور می کردم که همیشه کتابداران انقدر کم کار و راحت هستند. تقریبا کسی تعریفش را نمی کرد و برخی چیز هایی هم پشت سرش می گفتند…
بعد از آمدنش متوجه شدم او بیش از آنکه یک کتابدار باشد به نویسندگی مشهور است و از جمله نویسنده های شناخته شده کشور است که برای خودش اسم و رسمی دارد. در خانواده فرهنگی رشد پیدا کرده که پدرش در دنیای نشر فعالیت دارد و خواهر کوچکترش فاطمه هم نویسنده چیره دستی است. با وجود این، بیشتر وقتش را در کتابخانه و برای کتابخانه می گذاشت و هیچ وقت ندیدم که از وقت کتابخانه برای امور نویسندگی اش بزند.
از وقتی از مرخصی برگشت تقریبا حال و هوای کتابخانه عوض شد؛ دیگر وقتی برای گپ زدن با همکاران یا کتاب خواندن نبود و همه درگیر کار شده بودند. بزرگترین آرزویش این بود که کتابخانه یک مرکز فرهنگی شود و به قول خودش کلاس های آموزشی در کتابخانه یک ساعت در روز هم خالی نباشند؛ این را در اولین ملاقاتمان به من گفت و به او گفتم که من نیامدم اینجا که استراحت کنم و پای کار هستم.
برخلاف بسیاری، من معتقدم که یک مدیر خوب نیازی به مدرک تحصیلی خاص یا بسیار بالا ندارد؛ برای اینکه مدیر خوبی باشید کافی است گوش شنوا داشته باشید و درک بالا و البته هنر جمع کردن سلیقه های مختلف زیر یک سقف و همسو کردن همه آن سلیقه ها برای رسیدن به یک هدف. نفری همه این هنر ها را داشت. در کتابخانه ای که کتابدارانش هر کدام یک تیپ شخصیتی خاص داشتند و برای من گاهی کنار آمدن با برخی از آنها چندان ساده نبود، نفری با صبر مثال زدنی اش پای صحبت همه می نشست و اگر هم تندی با او می کردند تحمل می کرد. در تمام این مدت عصبانیتش را ندیدم و این هنر بزرگی است برای مدیری که باید همزمان با 10 کتابدار با سلایق مختلف سروکله میزد.
مرضیه نفری از آن دست آدم هایی نبود که وقتی می خواهی بروی پیشش و بگویی این چه وضع مدیریت است! سختت باشد. مخصوصا برای من که شخصیت کمال طلبی داشتم گاهی تحمل بی نظمی ها سخت بود و مستقیم می رفتم دفترش و از او و نحوه مدیریتش انتقاد می کردم و او هم با آرامش گوش می داد و توضیح می داد که چرا اینگونه شده و آخرش من می ماندم شرمنده که چرا انقدر تند رفته بودم.
به علاوه حامی خیلی خوبی هم بود و همیشه از ایده ها و طرح ها استقبال می کرد. وقتی ایده ای به او میدادم به سرعت شرایط را برایش فراهم می کرد تا آن را پیاده سازی کنیم. بر خلاف آنچه هم که میگفتند همه جا اعلام می کرد که اگر فلان برنامه یا دوره آموزشی برگزار شده به همت فلانی بود و او واقعا کتابدار خوبیست. شاید به این دلیل بود که او نیازی به اثبات خودش نداشت. بعد از 18 سال کار در کتابخانه آنقدر شناخته شده و ثابت شده بود که نخواهد ایده کسی را به اسم خودش بزند.
جدای از همه اینها، به معنای واقعی عاشق کارش بود و هست. هر روز با عشق سرکار می آمد و بخاطر کتابخانه از عشق دیگرش یعنی نویسندگی گذشته بود. بعضی روزها که برنامه های مختلفی داشتیم و به حضورش نیاز بود، از صبح تا شب وقتش را در کتابخانه می گذراند. با این حال در کنار همه اینها، یک مادر، یک همسر، یک نویسنده و حتی یک زن مستقل بود.
اینکه چرا اینجا در مورد او می نویسم یک دلیل مشخص دارد: برخی از انسان ها در زندگی شما تاثیر می گذارند به طوری که برای همیشه افتخار می کنید که روزی در کنارشان بودید. مرضیه نفری برای من از همان آدم ها بود. وسط همه نامردی ها و سختی های زندگی، خیلی وقتها بودن چنین انسان هایی در زندگی برایمان دلگرمی است. نفری در کنار بسیاری از همکارانم در کتابخانه، برای من دلگرمی بزرگی بود.
خانم نفری از جمله شخصیت هایی است که قابل اعتماد و قابل اتکا است خدا این مدیران را حفظ کند و در پناه خودش نگه دارد
بنده هم خیلی لطف و محبت از ایشون دیدم . مدیری لایق و در خور تقدیر . خداوند متعال انشائ الله به ایشان سلامتی و عزیت عنایت فرماید. ایشان به معنای واقعی کلمه انسان متعهد و شریفی می باشند.
خدا از این مدیرها سر راه من هم قرار بده… والا از بس مدیر های دزد و دغل دیدیم خسته شدیم!!!!!