کلئون، آستین. هنرمندانه بقاپید: 10 چیزی که هیچ کس درباره خلاق بودن به شما نخواهد گفت. مترجم سامان شاهین پور. تهران: سیته، 1396.

در جهان امروز خلاقیت یکی از نیاز­های افراد به شمار می رود. پدر و مادر­های که از کودکی فرزندان خود را به کلاس‌های خلاقیت می­برند، دانشجویانی که برای ورود به دنیای کار می­‌خواهند خلاق باشند، کارمندانی که برای بهبود شرایط شغلی خود به دنبال خلاقیت هستند. مدیرانی که برای بودن در رقابت با سایر شرکت­‌ها نیاز به خلاقیت دارند و بسیاری از موقعیت­‌های دیگر که خلاقیت در آنها به یک چالش تبدیل شده است، همه به دنبال اکسیری هستند که بتواند آنها را خلاق کند.

این کتاب مدعی است که این اکسیر را کشف کرده است، البته این به آن معنا نیست که پس از مطالعه این کتاب 114 صفحه‌­ای ( آن هم در قطع جیبی) شما شروع به انتشار ایده­‌های مختلف از خود می­‌کنید؛ بلکه این کتاب بر آن است تا فرایند و مسیر خلاق شدن را به شما آموزش دهد. در حقیقت این کتاب سعی می­‌کند مانند کودکی که هنوز نمی تواند راه برود دست شما را می گیرد و آرام آرام به شما کمک می­‌کند تا بتوانید افراد خلاقی باشید.

معمولا اولین سوالی که افراد پیرامون خلاقیت مطرح می­‌کنند آن است که خلاقیت چگونه به وجود می‌­آید؟ نویسنده این اثر معتقد است « خلاقیت طی فرایندی حاصل می شود که در نتیجه ممارست و داشتن یک بینش جدید است و اعتقاد دارد با توجه به اینکه جهان هستی در یک مدار بسته قرار گرفته، پس هر آنچه خلق شده است یا می شود، الهام پذیر از چیز هایی است که پیش از این خلق شده‌­اند.»

در واقع این اثر معتقد است که نویسندگان، شاعران، نقاشان و همه آن کسانی که ما آنها را خلاق می دانیم خود آثارشان را با الهام گرفتن از اثر افرادی دیگر خلق کرده‌اند و راز خلاقیت بسیاری از آنها دزدی یا ربودن است. احتمالا الان شما هم متعجب شده‌اید یا شاید بخواهید عبارت قبل را بار دیگر بخوانید تا ببینید اشتباه نکرده باشید اما نکته مهمی که باعث می­‌شود این ادعای نویسنده را بی پایه و اساس ندانیم عبارات و جملاتی از خود این افراد در تایید این فرضیه است که در ادامه به تعدادی از آنها اشاره خواهم کرد.

« هر چه لازم بوده تا گفته شود، گفته شده است. ولی از آنجا که هیچ کس گوش نمی­کرده، هر چیزی باید دوباره گفته شود»

 آندره ژید، نویسنده معروف فرانسوی

 

« شعر­های ناپخته کپی هستند؛ شعر­های پخته می ربایند؛ شعر­های بد آنچه را دارند، بد شکل می­کنند و شعر­های خوب آن را به چیزی بهتر یا دست کم متفاوت بدل می­کنند. شعر خوب، دزدی­اش را در سرتاسر حسی که بی همتاست، پیوند    می­‌دهد و کاملا از آنچه از آن گسیخته شده، متفاوت است.»

تی. اس. الیوت، شاعر و نمایش نویس

 

«اصالت چیست؟ دزدی کشف نشده!»

ویلیام رالف اینگ، فیلمنامه نویس آمریکایی

مشابه عبارات بالا در این کتاب فراوان یافت می­‌شود که فرضیه­ای که بنیان این کتاب بر آن گذاشته شده است را تقویت می­‌کند. این کتاب در 10 فصل تقسیم بندی شده است که در ادامه به معرفی هر فصل می­پردازیم.

فصل اول کتاب با عنوان “هنرمندانه بقاپید” به این موضوع می‌­پردازد که بسیاری از خلاقیت­‌هایی که در پیرامون ما وجود دارد اصیل نیستند بلکه خود حاصل الهام گرفتن از آثار دیگر هستند. همچنین یکی از بحث های جالب این فصل “ژنتیک ایده­‌ها” است که به اعتقاد نویسنده، هر ایده­ی جدیدی، تنها ترکیب یا تلفیقی از یک یا چند ایده­ی قبلی است. و این همان ترفندی است که بی آنکه بدانید بار­ها در کلاس هنر آن را انجام داده­‌اید.

 

 

به عبارت دیگر، خلاقیت داشتن یعنی ایده یا اثری که شما منتشر می­‌کنید مجموع‌ه­ای از نکات مثبت آثار پیش از آن را داشته باشد. مانند ژنتیک که هر یک از ما تلفیقی از پدر، مادر و تمامی اجدادمان هستیم. همچنین در ادامه این فصل به اهمیت ایده­‌ها و آثاری که ما مطالعه می­‌کنیم می‌­پردازد و معتقد است که اگر ما در زمینه حرفه‌­ای خود ورودی‌­هایی شامل بهترین آثار را داشته باشیم خلاقیت ما نیز فراورده‌­ای از همان آثار خواهد بود بنابراین ورودی مطلوب، خروجی مطلوب نیز خواهد داشت و بلعکس.

“برای شروع صبر نکنید تا خودتان را بشناسید!” عنوان فصل دوم از این کتاب است خواهید آموخت که برای شروع یک خلاقیت فقط کافیست تا وانمود کنید که خلاق هستید یا به قول گلن.اُ.براین «شما حقه بازانه شروع می کنید و واقعی می شوید» یا به بیان دیگر نویسنده معتقد است که برای خلاقیت ابتدا باید از روی دست دیگران کپی کنید تا کم کم مهارت خلاق بودن را بیاموزید یعنی « آن قدر جعل کنید تا بالاخره آن را خلق کنید» البته در اینجا منظور از جعل یا کپی دزدی ادبی نیست بلکه عملی مشابه مهندسی معکوس است مانند مکانیکی که اجزای یک ماشین را جدا می­‌کند تا ببیند چگونه کار می­‌کند. همچنین مهم است که از چه کسانی تقلید می­‌کنید و اینکه به جای سبک و روش، باید تفکر پشت هر فرد را یاد بگیرید.

عنوان فصل سوم کتاب “کتابی را که می خواهید بخوانید، بنویسید” است. همانطور که از عنوان فصل نیز مشخص است نویسنده در این فصل معتقد است که به جای آنکه هر چه را که می­‌دانیم بنویسیم باید هر چه را که دوست داریم بنویسیم. همه ما در حرفه و تخصصی که داریم آرمان­‌هایی را در سر می­‌پرورانیم. برای مثال تصور کنید که شما یک نقاش هستید و معتقد هستید که برخی از نقاشی­‌های پیکاسو می­‌توانستند بهتر نیز خلق شوند. آنچه که در این فصل به ما پیشنهاد می­‌شود آن است که خودتان آن چیزی را که فکر می­‌کنید بهتر است خلق کنید و برای خلق آن منتظر دیگران نمانید.

در فصل چهارم با عنوان “از دستانتان استفاده کنید” نویسنده معتقد است که برای خلاقیت باید خود را از کامپیوتر شخصیتان جدا کنید و علاوه بر مغز از بدنتان نیز کمک بگیرید. «کامپیوتر برای ویرایش ایده هایتان و آماده کردن آنها برای انتشار، بسیار خوب است، اما در حقیقت، برای خلق ایده ها خوب نیست. موقعیت­های بسیاری وجود دارد که می­‌توانید دکمه ی Delete را بزنید. کامپیوتر حس کمال مطلق را در ما برمی انگیزاند؛ پیش از داشتن ایده­‌ها آنها را ویرایش می­‌کنیم.»

“پروژه های جانبی و سرگرمی ها مهم هستند” عنوان فصل پنجم از کتاب است که به این موضوع می­‌پردازد که انجام پروژه­‌های متعدد به طور همزمان به پیشرفت کار و خلاقیت بیشتر کمک می­کنند، چرا که این فرصت را به شما می‌دهند تا اگر از یک کار خسته شدید و حس بدی به شما دست داد می­‌توانید توجه خود را به پروژه دیگری معطوف کرده و سپس با احساسی بهتر روی کار اصلیتان تمرکز کنید. راهکار دیگری که در این فصل برای کمک به خلاق شدن پیشنهاد می­‌شود آن است که زمان­‌هایی را به تفکر، پیاده‌­روی و کار­هایی که شاید هیچ کاری خاصی نباشند اختصاص دهید چرا که بسیاری از ایده‌­ها در همین اوقات به ذهن شما خواهند رسید. « زمان بگذارید و خودتان را سرگرم کنید. گم شوید. سرگردان شوید. هرگز نمی­فهمید که شما را به کجا می­‌کشاند»

به اعتقاد نویسنده، عنوان فصل ششم کتاب  “یک راز، کار خوب خلق کنید و آن را به اشتراک بگذارید” تنها راز معروف شدن است. نکته مهم در این فصل استفاده از اینترنت به عنوان فضایی است که شما هم می­توانید برای خلق ایده و یادگیری از آن استفاده کنید و هم برای به اشتراک گذاشتن آن و شناخته شدن.

فصل هفتم از کتاب با عنوان “منطقه جغرافیایی، زیاد برای ما مهم نیست” معتقد است که موانعی مانند موقعیت جغرافیایی و محلی که ما در آن زندگی می­کنیم نباید باعث حصر افکار ما شوند و این خود ما هستیم که باید فضای اطرافمان را با کتاب‌هایی که می­‌خوانیم و کار هایی که انجام می­‌دهیم بسازیم. همچنین تغییر فضا و ترک خانه به سوی فضایی که شما را از نظر خلاقیت، مسائل اجتماعی، روحی و ادبی تغذیه کند می­‌تواند کمک کننده باشد.

“مهربان باشید (دنیا یک شهر کوچک است)” عنوان فصل هشتم از کتاب است که به اهمیت افرادی که دایره اطراف ما را تشکیل می­‌دهند می­‌پردازد و معتقد است که بودن در کنار افراد با استعداد و فراموش کردن دشمنی­‌ها و نفرت­ها است که شما را به سوی خلاقیت بیشتر هدایت می­‌کند.

فصل نهم از کتاب نیز با عنوان “کسل کننده باشید ( این تنها راه برای اتمام کارهاست)”  معتقد است برای خلاق بودن باید زندگی براساس نظم و با صرف انرژی زیاد داشته باشیم. همچنین بهتر است از ولخرجی دوری کرده و پول بیشتری را صرف آموزش و پس انداز کنید. همچنین نویسنده در این فصل معتقد است که داشتن یک کار دائم می­‌تواند به حفظ ارتباط شما با دنیای اطراف و همچنین آموختن از اطرافیان کمک کند و علاوه بر آن محل درآمد همیشگی را نیز برای شما خواهد داشت.

آخرین فصل از کتاب با عنوان “خلاقیت، جداسازی است” به اهمیت ایجاد محدودیت برای خلق یک اثر می پردازد و معتقد است که گاهی ایجاد یک اثر با وجود محدودیت می­تواند به خلاقیت کمک زیادی داشته باشد. در همین رابطه جک وایت معتقد است « اینکه به خودتان بگویید تمام زمان­های دنیا، تمام پول­های دنیا، تمام رنگ های جعبه رنگ و تمام چیز­هایی را که می­خواهید، در اختیار دارید، تنها خلاقیت را می­کشد.»

کتاب هنرمندانه بقاپید دارای نکات فراوانی پیرامون خلاقیت است که علاوه بر خلاقیت برای پیشرفت و ارتقای شغلی و حرفه­‌ای ما نیز مفید هستند، علاوه بر آن شما با خواندن این کتاب تنها با آرا و نظرات یک نویسنده آشنا نمی­شوید بلکه به واسطه استفاده از نقل قول­‌‌های فراوان نویسنده از هنرمندان، نویسندگان و افراد موفق از تجربیات زیادی استفاده خواهید کرد. بنابراین پیشنهاد می­‌کنم این کتاب کوتاه اما پربار را مطالعه کنید.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *