در دوران دانشجویی هر زمان که بحث از استقبال کم مردم از کتابخانه ها می شد یکی از مواردی که همه روی آن تاکید می کردند این بود که کتابداران کتابخانه ها یا متخصص کتابداری نیستند یا اگر هستند خدمات خوبی ارائه نمی دهند! خلاصه آنکه تصور همه ما بر این بود که اگر به جای آنها ما سرکار بودیم الان کتابخانه ها بهشت می شد.


حالا که چند ماهی هست در یک کتابخانه عمومی کار میکنم متوجه شدم که آن تصورات از سر بی تجربگی و اطلاعات ناکافی بود. واقعیت آن است که حداقل در کتابخانه ای که من در آن کار می کنم رویداد های زیادی هر هفته در حال انجام بود؛ به طوری که تقریبا هر روز یک یا دو کارگاه یا دوره آموزشی برگزار می شدند. علاوه بر آن برنامه هایی مثل نمایشگاه کتاب، کتاب های پرمخاطب، کتابخوان ماه و پرمخاطب های دفاع مقدس به صورت روتین اجرا می شدند.
البته منظور من این نیست که وضعیت کتابخانه های عمومی خیلی عالی است و قطعا اشکالاتی هم وجود دارد؛ اما گاهی برخی از تحلیل های ما بدون در نظر گرفتن شرایط موجود انجام می شود. زمانی که خارج از یک سازمان هستیم نمی توانیم به درستی شرایط کاری، نقاط ضعف و قوت آنها را درک کنیم، به همین دلیل تحلیل ما از وضعیت آن چندان با واقعیت متناسب نیست.
خلاصه آنکه برخلاف تصور من، پیدا کردن ایده های جدید برای کتابخانه مان چندان هم کار ساده ای نبود چون خیلی از ایده ها قبلا اجرا شده و یا در حال اجرا بودند. برخی دیگر هم با موانع اداری و مالی قابل اجرا نبودند و یا فرایندی طولانی برای اجرای آنها نیاز بود.

در آینده سعی می کنم باز هم در این مورد بنویسم.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *