حدودا چهار سال پیش در همین روزها بود. یکی از فارغ التحصیلان دانشگاه قم که ارتباط نزدیکی با اساتید داشت پیامی در گروه تلگرامی کتابداران قم گذاشت با این مضمون که « دانشگاه قم امسال با پذیرش 60 نفر دانشجو در رشته علم اطلاعات بیشترین سهم را در بین دانشگاه های کشور دارد» و بعد هم خود آن فرد اضافه کرد که این موفقیت را به اساتید عزیز تبریک می گویم!
من در آن زمان ترم 5 کارشناسی بودم و مدتی هم بود که همزمان با تحصیل در یک کتابخانه تخصصی مشغول به کار شده بودم. خیلی اطلاع دقیقی از بازار کار نداشتم اما جسته گریخته شنیده بودم که اوضاع رشته مان از نظر کار چندان خوب نیست (البته آن زمان نسبت به الان خیلی بهتر بود!). همین شد که در گروه نوشتم این پیام خبر مسرت بخشی نیست و جای افتخار ندارد! هم به این دلیل که اوضاع کار در رشته ما خوب نیست و هم به این دلیل که با توجه به تعداد اساتید، وجود 60 نفر دانشجوی کارشناسی و 15 نفر ارشد باعث می شد که اساتید تمرکز و وقت لازم را برای همه آنها نداشته باشند و این دانشجویان از نظر سطح علمی رشد خوبی نداشته باشند.
راستش را بخواهید آن موقع که اینها را می نوشتم اصلا فکرش را هم نمی کردم که برایم دردسر شود، پیش خودم فکر میکردم حرف بدی نزدم؛ اما فقط چند ماه کافی بود تا تاوان این حرفها را بدهم. از آنجایی که از نظر معدل شاگرد اول دانشگاه محسوب می شدم، به عنوان سهمیه استعداد درخشان به دانشگاه شاهد درخواست دادم و آنها هم معرفی نامه ای را از طرف اساتید دانشگاه قم خواستند که مرا تایید کند. برای همین با یکی از دوستانم محمد حسن سلطان پور به دفتر مدیر گروه رفتیم و از ایشان خواستیم تا معرفی نامه را برایمان صادر کنند. ولی در کمال تعجب، مدیر گروه وقت گروه علم اطلاعات و دانش شناسی دانشگاه قم فرمودند که به شما معرفی نامه نمی دهیم! گفتم علت چیست؟ گفت آن موقع ها که در گروه علیه اساتید مطلب مینوشتی باید فکر اینجایش را هم می کردی! و به همان پیام من در مورد تعداد دانشجویان اشاره کرد. آن روز خیلی دلم شکست. پیش خودم فکر کردم که من که حرف بدی نزدم، من که توهینی به اساتیدم نکردم. معرفی نامه چیز مهمی نبود اما اینکه آنها فکر کرده بودند من بهشان جسارت کردم برایم هضم نشدنی بود.
چند روز پیش دکتر حسن زاده در صفحه اینستاگرامشان پیامی نوشتند و از نبودن اسم رشته ما در آزمون استخدامی گلایه کردند ( در نقش اپوزیسیون) من هم کامنتی نوشتم که لطفا یا کاری کنید یا حداقل برای اینکه دانشجویان دیگری به سرنوشت ما دچار نشوند، جذب دانشجو را چند سالی متوقف کنید یا حداقل در مقطع کارشناسی دانشجویی نگیرید. بعد از این کامنت بود که یاد اتفاقات چهار سال پیش در دانشگاه قم افتادم و به دانشجویانی فکر کردم که در این چند سال به دانشگاه قم و دانشگاه های دیگر کشور آمدند و با هزار امید سال ها درس خواندند و احتمالا حالا بیکار گوشه خانه نشستند. اینها را نوشتم برای ثبت در تاریخ و به این امید که بخاطر منافع خودمان، زندگی دانشجویان زیادی را نابود نکنیم.
داشتم جسته گریخته مطالبتونو میخوندم که به این یادداشت رسیدم خاطرم بود قبلا گفته بودید دانشگاه شاهد قبولتون نکرده اما دلیلشو نگفته بودید.
اینکه یه عده اینطور جبهه میگیرن و البته کم هم نیستند در هر جایی هم پیدا میشن، اما در نظام آموزشی و کارگران آموزشی که خودشون یاد نگرفتن چطور با حرف زدن مسائل و موضوعات چالشی رو بررسی کنند و در برابر انتقادات درست/غلط موضعگیری صحیح بگیرن فاتحهاش رو باید خوند.
دانشگاه شاهد البته بخاطر مسائل سیاسی و عقیدتی من رو رد کرد. ولی نکته اینجا بود که مدیرگروه وقت و یکی از اساتید دیگه دانشگاه قم بخاطر اون حرفا به من معرفی نامه ندادن. معرفی نامه معمولا توسط مدیرگروه داده میشه اما این کار رو نکردن و دو نفر از اساتید شخصا معرفی نامه صادر کردند.
متاسفانه همینطوره که فرمودین… کسانی تحمل انتقاد ندارند که خودشون دم از اهمیت انتقاد و تفکر انتقادی میزنن و این واقعا تاسف برانگیزه. جالبه که بعد از چند سال مشخص شده که چه اشتباه بزرگی می کردن وقتی 60 نفر دانشجو تو مقطع کارشناسی و 30 نفر در مقطع ارشد میگرفتن. امیدوارم بتونن جواب بیکاری این آدمارو اون دنیا بدن.