بعد از یک سال و هفت ماه دوباره به خانه برگشتم. برای خیلی ها این علاقه و حس من نسبت به کتابخانه عمومی عجیب است. می گویند دیوانه ای؟ کار پیمانی رو ول می کنی و میروی جایی که قرارداد ساعتی باهات میبندن؟ جایی که هیچ کاری نمیکنی و حقوق بی دردسر میگیری رو ول میکنی میری جایی که باید چند برابر کار کنی؟ کاش آنها هم می توانستند لذت بودن در کتابخانه عمومی و کار کردن را احساس کنند تا بدانند دیوانگی یعنی چه!

اینجا برای من همان کار با مهری است که جبران خلیل جبران در کتاب پیامبر از آن سخن گفته. « کار همیشه تهی است، مگر آنکه با مهری باشد….» و در مورد کار کردن با مهر اینگونه می گوید: « یعنی دمیدن دمی از روح خویش در هر آنچه می سازی»

چیزی که باعث می شود من به اینجا مهر بورزم، عشق کمک به آدم هایی است که عمیقا دوستشان دارم، عشق به هم‌نوع، بودن در کنار کسانی که یک نقطه اشتراک ما را دور هم جمع کرده و آن هم «کتاب» است. جایی که نه به یک قشرخاص بلکه می شود به عموم مردم خدمت کرد. از پایین ترین منطقه شهر تا بالاترین، آدم هایی با نژاد، رنگ، سن و … مختلف.

جالب است اما من در جایی که از صبح تا ظهر شاید یک ساعت کار مفید داشتم بیشتر خسته می شدم تا اینجا که گاهی از شلوغی کارها وقت نمیکنم یک لقمه نانی که از خانه آوردم را بخورم و جالب تر اینکه با این همه شلوغی کارها، انرژی بیشتری میگیرم و می توانم تا شب سرحال به کار های دیگرم برسم. این همان کاری است که به آدم احساس مفید بودن می دهد و این احساس مفید بودن، یعنی زندگی.

البته بازگشتم به نهاد کتابخانه های عمومی اینبار یک تغییر بزرگ دارد و آن هم این است که این بار نه به عنوان کتابدار که در چالشی جدید باید به عنوان روابط عمومی در اداره کل کتابخانه های عمومی استان قم فعالیت کنم. چالشی سخت که درباره اش بیشتر خواهم نوشت…

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *