مدتی پیش، مرضیه نفری، مسئول کتابخانه عمومی امام صادق (علیه السلام) قم دفتری از یکی از اعضای کتابخانه را به اتاقم آورد که از مدتها پیش کتاب هایی را که می خوانده در آن ثبت می کرده و درباره اش نقاشی می کشید. سوژه جذابی بود و من هم چند عکس از دفتر را برای یونس عزیزی، نویسنده و خبرنگار خبرگزاری کتاب در قم ارسال کردم که در نهایت منجر به انتشار یادداشتی شد که در ادامه آن را می خوانیم:
نوشتهها
امروز فایل صوتی از شاهین کلانتری در بین فایل های ذخیره شده ام در تلگرام به چشمم آمد که موضوع آن «زمان درست کتاب خواندن» بود. در این فایل صوتی جناب کلانتری معتقدند که به دلایلی نباید طبق عرف رایج، شب ها کتاب خواند و اصولا پیش از خواب زمان درستی برای کتاب خواندن نیست. ادامه مطلب
اخیرا فایل صوتی از دکتر محمود مقدسی با عنوان «درباره کتاب خواندن» شنیدم که حاوی نکاتی در مورد چگونه خواندن است.
چرا باید کتاب بخوانیم؟ ما نورون های عصبی در مغزمان داریم که کار آنها این است که بدون اینکه ما چیزی را تجربه کنیم با تجربه هایی که دیگران کسب می کنند و ما می خوانیم یا میبینیم، این نورون ها تحریک می شوند. روش های مختلفی برای تحریک نورون های آیینه ای است که موثر ترین آن داستان خواندن و داستان شنیدن است. و این باعث می شود تجربه هایی را داشته باشیم که خودمان برایش هزینه ای ندادیم. و این باعث می شود هم خودمان در مواجهه با چنین موقعیت هایی آماده باشیم و هم دیگران را بهتر درک کنیم. و در نهایت این باعث می شود که روابط و دوستی های بهتری داشته باشیم و درک بهتری از همدیگر داشته باشیم. فکر می کنم همین دلایل ارزش داشته باشد که بخاطر آنها کتاب بخوانیم.
چند روز پیش دوستم که در حال مطالعه برای کنکور کارشناسی ارشد است با من تماس گرفت و گفت که از خودش یک کنکور آزمایشی گرفته اما با اینکه در این مدت مطالعه زیادی کرده، تعداد بسیار کمی از سوالات را توانسته پاسخ دهد از این بابت بسیار ناراحت بود. چند ساعت بعد دوباره تلفنم زنگ خورد و باز همان دوستم پشت خط بود اما اینبار اثری از ناراحتی صبح در صدایش نبود. بعد برایم توضیح داد که صبح زمانی که می خواسته کنکور سال 96 را به صورت آزمایشی بزند، سوالات را از روی صفحه گوشی مطالعه می کرده و نتوانسته بود تمرکز لازم را روی سوالات داشته باشد و دائما حواسش پرت شده بود؛ اما بعد از آن همان سوالات را پرینت گرفته بود و دوباره پاسخ داده بود که اینبار در کمال تعجب توانسته بود بسیاری از سوالات را پاسخ بدهد و احساس خوبی از موفقیتش داشت.
منصور ضابطیان، روزنامه نگار، مجری، برنامه ساز و نویسنده چندین سفرنامه، اخیرا در جلسه معرفی کتاب جدیدش بی زمستان در کتابفروشی دنیای کتاب قم حضور داشت و گفتگوی جالبی را پیرامون کتاب و کتابخوانی انجام داد که در ادامه به برخی از نکات جالب این جلسه خواهم پرداخت.
چگونه کودک کتابخوان داشته باشیم؟
مدتی پیش دنیای کتاب قم برنامه ای را با عنوان ایده هایی برای تربیت کودکان کتابخوان برگزار کرد که البته نتوانستم در این برنامه حضور پیدا کنم اما فایل صوتی آن را بعد ها گوش دادم. در این برنامه جناب آقای حسینی مدیر موسسه مرتا(فعال در حوزه آموزش تندخوانی) نکاتی را ارائه کردند که برخی از آنها جالب توجه بودند.
ادامه مطلبمعرفی کتاب یکی از سنتهایی است که از قدیم در محافل شفاهی وجود داشته است. شاید ارائه تعریفی از کتاب خوب یا بد کمی سخت باشد؛ اما واقعیت این است که در شرایطی که ما با کوله باری از کتابهایی که دوست داریم بخوانیم مواجه هستیم و هرساله تعداد زیادی کتاب (حدود 70 هزار کتاب در سال) نیز به آنها اضافه میشوند، تصمیمگیری در مورد اینکه چه کتابی را بخوانیم و چه کتابی را نخوانیم مهم به نظر میرسد. به قول پییر بایار [1]زمانی که ما تصمیم میگیریم کتابی را بخوانیم ناگزیر تصمیم دیگری نیز گرفتهایم و آن تصمیم نخواندن کتاب یا کتابهای دیگر است. با چنین فرضی درمییابیم که معرفی کتاب اهمیت زیادی دارد چراکه به ما در گرفتن بهترین تصمیم و خواندن بهترین کتاب کمک میکند. از سویی دیگر مشکل بسیاری از خوانندگان کتاب این است که نمیدانند چه بخوانند! به همین جهت هنر یک کتابدار این است که کتابهای خوب را بشناسد و با توجه به سلیقه خواننده به او کتاب معرفی کند. اما در این نوشتار بحث ما فراتر از کتابداران است و به معرفی کتاب بهعنوان وظیفهای که روی دوش هر خوانندهای است مینگریم.
ادامه مطلبهنگامی که سخن از راههای کسب درآمد از طریق کتاب، یا کارآفرینی با کتاب به میان میآید بسیاری از مشاغل مربوط به صنعت نشر مانند انتشارات، صفحهآرایی، نمایهسازی، و طراحی جلد، در ذهن ما تداعی میشود، اما در این نوشته میخواهم به جنبه دیگری از راههای کسب درآمد از طریق کتاب، یعنی روش «استفاده از محتوای کتابها برای کسب درآمد» بپردازم.
ادامه مطلبتا آنجا که یادم هست از همان ترم دوم و درحالیکه شاید هنوز رشته علم اطلاعات و دانش شناسی را خوب نمیشناختم، اشتیاق زیادی به کارآموزی در کتابخانه داشتم و اوقات فراغتم را در کتابخانه عمومی محل به کارآموزی مشغول بودم. تا آنکه در دیماه سال 1393 و درست در بحبوحه امتحانات ترم سوم بود که پیشنهادی برای کار در کتابخانهای کوچک دریافت کردم. همان ابتدا و در مصاحبه کاری، متوجه شدم که کار در این کتابخانه ازنظر مالی برایم ثمری نخواهد داشت؛ اما من آن زمان مجنونتر از آن بودم که پول برایم ملاک باشد. اتفاقاً همانطور هم شد و تا 6 ماه نه آنها حرفی از حقوق زدند و نه من! بعدازآن هم دستمزدم نهایتاً میتوانست کفاف هزینههای رفتوبرگشتم را بدهد.