پیش از این در مطلبی از کتاب درس هایی از نهج البلاغه نوشتم. در ادامه همان مطلب قصد دارم قسمت هایی از جلد دوم این کتاب را که نکات بسیار مهم و عمیقی دارد را با شما به اشتراک بگذارم تا هم برای مراجعات بعدی خودم به یادگار بماند و هم شاید کسی بخواند و استفاده کند.

خدمت به خلق و فروتنی حضرت علی (ع)

یکی از اصحاب ایرانی حضرت علی (ع) نقل می کند که حضرت علی در بازارها به تنهایی و بدون اسکورت راه می رفت و راه گم کرده ها را راهنمایی می کرد، به ضعیفان کمک می کرد. همچنین در روایتی دیگر نقل شده است که حضرت بند کفش به دست می گرفتند و در بازار راه می افتادند و اگر کسی بند کفشش در رفته بود به او بند کفش می داد و به کارگران در حمل بار کمک می کرد.

نویسنده در توضیح این احادیث می نویسد: « این کارها برای این بود که حضرت این معنا را بفهماند که خلیفه مسلمانها نباید از مردم جدا باشد، بلکه باید در جامعه بیاید و اهل تواضع باشد و با مردم فقیر در تماس باشد.

 

چرا ابوبکر و عمر در خلافت موفق بودند اما حضرت علی و عثمان نه!

در صفحه 73 کتاب حدیث جالبی از امام صادق نقل شده است که پاسخ بسیاری از ابهام ها درباره حکومت را برای ما آشکار می کند. از امام صادق می پرسند که چرا کار خلافت برای ابوبکر و عمر منظم شد و به وسیله آنها بلاد ها فتح شد و احدی از مسلمانان با آنها معارضه نکرد و حکومتشان برقرار بود اما برای عثمان و حضرت علی امور خلافت منظم نشد و مسلمانان علیه آنها شدند و در زمان آنها فتنه ها برانگیخته شد؟

امام صادق در جواب می فرمایند: امور دنیا و خلافت در آن با باطل محض و حق خالص پیش نمی رود، بلکه با مخلوطی از حق و باطل به پیش می رود. عثمان می خواست کار های خلافت را به باطل محض انجام دهد پس خلافت بر او تمام شد؛ اما امیرالمومنین می خواست احکام خلافت را بر طریقه مستقیم و سنت نبوی جاری کند پس آنچه میخواست حاصل نشد. اما ابوبکر و عمر مقداری حق و مقداری باطل مخلوط کردند پس کارها بر طبق اراده آنها جریان پیدا کرد.

و بعد نویسنده اضافه می کند: « همین که امروزی ها می گویند باید مطابق مصلحت عمل کرد، مصلحت اقتضا می کند دروغ بگویند، مصلحت اقتضا می کند خلاف حق عمل کنند و حق و باطل را مخلوط کنند و مردم را قانع کنند!»

 

بی اعتنایی به شایعات و قضاوت های نادرست

در خطبه پنجم، ابوسفیان و عده ای دیگر نزد حضرت علی می آیند و می گویند که خلافت حق شماست و نباید سکوت کنید و باید برعلیه ابوبکر قیام کنید. البته حضرت علی می داند که هدف آنها اقامه حق نیست بلکه به دنبال اهداف قبیله ای و پست و مقام هستند. با این حال حضرت به آنها می گوید که اولا خلافت برای من مثل آبی آلوده و لقمه ای گلوگیر است و خیال نکنید که من عاشق خلافت هستم. خلافت برای آنهایی که می خواهند از آن کاخ فراهم کنند و زندگی مرفه داشته باشند لذت بخش است اما برای یک انسان متعهد و مسئول یک وظیفه سنگین است.

نکته دومی که حضرت خطاب به آنها می گوید این است که «پیروز و رستگار کسی است که به وسیله بال پرواز کند» و در تفسیر این جمله آمده است که حضرت قیام کردن را در آن شرایط عقلانی و منطقی نمی دانستند چرا که عموم مسلمانان در این قیام با حضرت همراه نبودند. در واقع حضرت به این نکته اشاره می کند که با اینکه من میدانم که خلافت حق من است اما منطقی نیست که بخواهم در این شرایط قیام کنم. درادامه نیز حضرت اضافه می کنند که خلافت برای من در شرایط فعلی مثل میوه نرسیده است.

اما نکته بسیار مهم این بخش زمانی است که حضرت علی (ع) از قضاوت های مردم درباره خودشان می گویند. حضرت می فرمایند که من هر کاری که انجام دهم مردم یک قضاوتی می کنند. اگر جنگ کنم بسیاری می گویند که حرص حکومت دارد و اگر سکوت کنم می گویند از مرگ ترسیده! این درحالیست که حضرت می فرمایند«به خدا قسمت من به مرگ از طفل به پستان مادرش مانوس تر هستم» و از مرگ باکی ندارم.

در توضیح این نکته نویسنده اضافه می کند که هر کاری که انسان در جامعه انجام دهد بالاخره عده ای در آن اشکال می کنند. انسان باید خوب مشورت کند و به مسیر فکر کند و اگر راه درست را یافت دیگر به حرف مردم توجه نکند چرا که مردم حتی در کار معصومین هم اشکال می کردند و این حرف ها نباید مانع ما شود. در همین رابطه امام صادق (ع) می فرمایند: «رضایت مردم هیچ وقت به دست نمی آید و زبانهای آنها هیچ گاه ضبط نمی شود که به نفع انسان حرف بزنند و چگونه می توانید از چیزی که انبیا و رسولان و حجت های خدا هم از دست آن سالم نبودند سالم باشید؟»

 

سکوت و همراهی ظلم و ظالمان

مرحوم خویی در شرح نهج البلاغه حدیثی نقل می کنند. زمانی حضرت عیسی و حواریین از قریه ای عبور می کردند، مشاهده کردند که تمام اهلش مرده اند و قریه هم در شرف خراب شدن است. حضرت از خدا سوال کرد چه شده که اینها همه به این صورت کشته شده اند؟ خطاب شد از خودشان سوال کن.

حضرت روی یک بلندی رفت و گفت: ای مردم قریه چه شده است که شما اینگونه گرفتار عذاب شده اید؟

یکی از آنها زنده شد و عرض کرد: کار ما این بود که عبادت طاغوت می کردیم و حب دنیا داشتیم، ترس و عملمان کم و در حال غفلت لهو و لعب به سر می بردیم.

حضرت عیسی فرمود: شما چگونه عبادت طاغوت می کردید؟

گفت: اطاعت اهل معاصی می کردیم، رهبران ما اهل معصیت بودند ما هم همراهی آنان می کردیم.

حضرت فرمودند: چرا از بین این همه فقط تو جواب دادی؟

گفت: آنها همه گرفتاردند و نمی توانند حرف بزنند، دهانه های آتشین به دهان و گردن آنهاست و گرفتار عذابند. من اهل گناه نبودم ولی همین که سکوت کرده و بی تفاوت بودم خداوند مرا هم به وسیله آنها عذاب کرد.(از صفحه 171 کتاب).

 

محیط فاسد

یکی از خطبه های امام علی (ع) درباره مردم بصره است و ایشان در این خطبه از مردم این شهر گله می کنند. یکی از نکاتی که حضرت در این خطبه می فرمایند این است که « آن کس که در بلاد شما باشد گرفتار گناه، و آن کس که خارج شود مورد عفو و بخشش خدا قرار می گیرد.»

در توضیح این جمله آمده است که محیط فاسد باعث میشود همه دچار فساد شوند. مهاجرت از شهر و دیار فاسد شاید تنها راه نجات انسان از عذاب باشد. (از صفحه 174 کتاب).

 

گناهان همچون اسب های چموشند و تقوا همچون شتر رام

یکی از زیباترین جملات نهج البلاغه در خطبه 16 است که حضرت می فرمایند:

« آگاه باشید که خطا ها و گناهان همچون اسب های چموشی هستد که افسار آنها در دست سواران آنها نیست و این اسب ها سوارانشان را در آتش فرو خواهند برد. آگاه باشید که تقوا همچون شتر های رامی است که زمام و افسار آنها به دست سواران آنها داده شده باشد و این شتران سواران خود را وارد بهشت می کنند.»

در صفحه 204 کتاب در توضیح این جملات آمده است: « انسان وقتی یک گناهی مرتکب شد، این گناه کم کم انسان را به گناه دیگری دعوت می کند. افرادی که به دنبال فحشا می روند در ابتدا خیلی برایشان سنگین است که زیر بار معصیت بروند، وجدان آنها هم چه بسا ناراحت می شود اما دفعه دوم وجدانشان کمتر ناراحت می شود، دفعه سوم کمتر از قبل، کم کم به صورت یک امر عادی در می آید و انسان افسار گسیخته می شود…»

 

حق و باطل

« در دنیا یک حق است و یک باطل، و هر یک اهلی و طرفدارانی دارد و اگر افراد زیادی همراه باطل اند تازگی ندارد.»

توضیح: « عموم مردم بنده دنیا هستند، دنبال آب و نان و کاخ و ماشین هستند و دین و خدا چیزی است که به زبانشان می گردد، سنگ دین به سینه می زنند و شعار دین می دهند تا وقتی که با نان و آب آنها سازگار باشد، اما وقتی گرفتاری برای آنها پیش آید کسانی که دین دارند خیلی کم هستند. بعضی گفته اند منظور حضرت از این جمله این است که اگر دیدی باطل بر جامعه حکومت می کند آن را چیز تازه ای نپندار؛ زیرا نوعا حکومت ها به دست سلاطین جائر بوده است.» ( از صفحه 206 کتاب).

 

لاادری نصف العلم

در خطبه هفدهم، حضرت در مورد اهمیت وظیفه عالمان و رهبران فکری جامعه که منبر و تیربونی دارند تذکر می دهند و می فرمایند: « بسی بارکننده و به دوش گیرنده گناهان دیگران است». در توضیح این عبارت، نویسنده بیان می کند که وظیفه عالمان دینی در جامعه بسیار سنگین است و ممکن است با بدعت های اشتباه و انحراف در دین، علاوه بر بار گناهان خود، بار گناهان دیگران را هم به دوش می کشند. به همین دلیل نویسنده معتقد است که باید به عبارت معروف «لاادری نصف العلم» توجه کرد، چرا که ندانستن نصف کمال است و مجهولات ما بیشتر از معلومات ماست بنابراین اگر چیزی را نمی دانیم باید صریحا بگوییم تا مردم به اشتباه نیفتند. (ص241).

 

رعایت احتیاط در مجازات

در ادامه خطبه هفدهم، حضرت نکاتی را پیرامون قضاوت بیان کرده اند. در حاشیه این نکات، نویسنده مبحثی را پیرامون احتیاط در قضاوت بیان می کنند. «اگر چنانچه در یکجا قاضی مقداری شک و تردید داشت، احتیاط کند و حکم به مرتبه سخت تر نکند… از بعضی روایات استفاده می شود که اگر گناهکاری نجات پیدا کند، بهتر از این است که بی گناهی گرفتار شود.» در همین مورد حدیثی از پیامبر نیز نقل شده است که در آن می فرمایند: « تا می توانید حدود را از مسلمین دفع کنید، اگر راهی برای رهایی او از حد شرعی هست، رهایش کنید؛ زیرا اگر امام و قاضی در عفو خطا کند بهتر از آن است که در عقوبت خطا کند.»

در کنار این حدیث، داستانی هم از سیره رفتاری پیامبر در همین زمینه نقل شده است که در آن  فردی پیش پیامبر می رود و می گوید که مرتکب زنا شده است، پیامبر رو برمیگردانند و می فرمایند که شاید بوسه یا نگاهی بیشتر نبوده و تو اشتباه می کنی. بنابراین حدود برای بازداشتن از گناه است و باید در جزئیات و اجرای آن دقت کرد. (ص273-274).

 

مسئولیت سنگین مقام دنیا

ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه خود خطبه ای از حضرت علی (ع) نقل می کند که در آن حضرت می فرمایند: « خدا می داند که من کراهت داشتم از پذیرش حکومت، و به تحقیق از پیامبر شنیدم که می فرمود: هر والی که کاری از کار های امت من به عهده اش باشد، روز قیامت آورده می شود در حالی که دستهایش به گردنش بسته است، پس نامه عملش باز می شود، اگر عادل بود نجات پیدا می کند و اگر ظالم بود در جهنم سقوط می کند.» (ص341).

 

پذیرش تقدیر الهی

«در حدیثی داریم که بعضی بندگان صلاحشان در فقر است و خدا می فرماید: اگر اینها را غنی کنم فاسدشان کرده ام و بعضی صلاحشان در غناست که اگر فقیرشان کنم فاسدشان کرده ام. بعضی مصلحتشان در صحت است و بعضی در مرض؛ امور روی مصالح و مفاسد است.» (ص376)

 

گرد ربا

« در روایت دارد که یکی از کار های مردم این است که از راه فروش می خواهند ربا را حلال کنند و بخورند. و در حدیث دیگری دارد که در آخرالزمان آنقدر ربا رایج می شود که کسی هم که نمی خورد، گردش به او می رسد…» یعنی آنقدر زیاد می شود که کسی که حتی خودش اهل ربا نیست، پول ربا در زندگی اش می آید (ص383).

 

نام نیک

حضرت علی (ع) در خطبه 23 می فرمایند: « زبان راست (نام نیک) در مردم که خدا قرار دهد، برای انسان بهتر است از مالی که برای دیگران به ارث بگذارد.»

در توضیح این عبارت، نویسنده بیان می کند که کسی که مالش را در راه خیر به بستگان، فقرا و نیازمندان به کار گیرد، بعد از مرگش آنچه برای او می ماند، زبان راست در بین مردم است که از او به نیکی یاد می کنند و این برای انسان بهتر است تا ارث و ثروت به جای بگذارد و به دیگران برسد و آنها هم قدر مال را ندانند و چه بسا در راه خلاف و فحشا مصرف کنند؛ که در صورتی که چنین شود، آن دنیا باید بابت این کار جواب پس دهد (ص392).

 

دنیا میدان ریاضت، آخرت میدان مسابقه

خطبه بیست و هشتم، بیشتر پیرامون دنیا و نکوهش دنیاپرستی است. در ابتدای این خطبه حضرت می فرمایند: «آگاه باشید که دنیا میدان ریاضت است و فردا قیامت میدان مسابقه، و پاداش مسابقه برای کسانی که به نقطه پایان برسند و برنده شوند بهشت است و کسی که به نقطه پایان نرسد در آتش خواهد بود.» (ص466).

 

فکر کردن به آخرت در همه احوال

در ادامه خطبه بیست و هشتم حضرت می فرمایند که « آگاه باشید، کار کنید برای آخرتتان در وقت خوشی همانگونه که در حال ترس و بدبختی کار می کنید.» طبیعت انسان اینگونه است که در مواقع خوشی، به فکر مرگ، قیامت و خدا نیست اما زمانی که گرفتار مشکل و بیماری می شود خالصانه خدا را می خواند و به فکر اعمال خیر می افتد. در اینجا نیز حضرت می فرمایند که در وقت خوشی همانگونه عمل کن که در ترس و گرفتاری عمل می کنی (ص470).

 

نشانه های جامعه ناسالم

در خطبه سی و دوم، حضرت علی از مردم زمانه خود شکایت می کنند و نشانه های جامعه ناسالم را برمی شمارند.

  1. در این زمانه شخص نیکوکار، بدکردار شمرده می شود.
  2. و ظالم در این زمانه، سرکشی را زیاد می کند.
  3. از آنچه می دانیم نفع نمی بریم.
  4. و از آنچه نمیدانیم سوال نمی کنیم
  5. و نمی ترسیم از حوادث کوبنده تا اینکه بر ما حلول کند و نازل شود.

 

چهار دسته مردم دنیاطلب

در ادامه خطبه سی و دوم، حضرت به توصیف چهار دسته مردم دنیاطلب می پردازد.

  1. دسته اول: کسانی که می خواهند فساد کنند، اما چون ضعیف هستند و اعتماد به نفس ندارند، پول و قدرت و امکانات ندارند، فساد نمی کنند.
  2. دسته دوم: کسانی که شرشان را علنی کرده اند و برای مال یا مقام دنیایی، دینشان را تباه کرده اند.
  3. دسته سوم: کسانی که ظاهری موجه دارند، اعمال نیک انجام می دهند اما باطن خوبی ندارند. این دسته به تعبیر حضرت علی، دنیا را به واسطه عمل آخرت طلب می کنند.
  4. دسته چهارم: افرادی که سودای قدرت دارند اما چون توان رسیدن به آن را ندارند، خود را در پوشش زهد و قناعت پنهان می کنند تا اعتماد مردم را جلب کنند.

 

جایگاه دنیا و عبرت از پیشینیان

در ادامه این خطبه حضرت می فرمایند: « و موعظه شوید به وسیله کسانی که پیش از شما بوده اند، پیش از آنی که موعظه شوند به وسیله شما، کسانی که بعد از شما می آیند. و دور اندازید دنیا را در حالی که پست است، زیرا این دنیا دور انداخته کسانی را که علاقه آنها به دنیا بیشتر از شما بوده است.»

 

گفتگوی حضرت عیسی با دنیا

در ادامه این خطبه، نویسنده روایتی را از شرح نهج البلاغه خوئی پیرامون گفتگوی دنیا با حضرت عیسی نقل می کند. در این روایت دنیا برای حضرت عیسی به شکل پیرزنی بی دندان ظاهر می شود که خودش را به انواع زینت ها آرایش کرده است. حضرت عیسی می پرسند: تاکنون چند شوهر کرده ای؟

گفت: نمی توانم شماره کنم.

حضرت می فرمایند: شوهر های تو مرده اند یا اینکه تو را طلاق دادند؟

گفت: همه آنها را کشتم.

حضرت عیسی می فرمایند: بدبخت شوهر های آینده تو که از شوهر های گذشته تو عبرت نمی گیرند که چگونه آنها را یکی پس از دیگری هلاک کردی و از تو بر حذر نیستند (ص512).

 

کثرت زیرک نمایان و پندار نابخردان

درخطبه 41، حضرت اینچنین می فرمایند: «ما در زمانی واقع شده ایم که بیشتر مردم آن مکر و حیله را زیرکی میپندارند و نادانان آنان را به حیله خوب – زرنگی- نسبت می دهند. چه سودی می برند این مکر کنندگان؟ خدا آنها را بکشد! شخص زیرک آگاه راه حیله هر کار را می داند ولی چون امر و نهی خدا را می داند حیله به کار نمی برد و کلاه نمی گذارد، پس با اینکه قدرت بر آن دارند، آن را ترک میکنند»

این عبارت به این معناست در زمانه ای هستیم که بسیاری از مردم حقه باز هستند و از هر فرصتی برای اینکه کلاه سر دیگران بگذارند استفاده می کنند. این در حالی است که بسیاری از مومنان هم به خوبی می توانند این کار را کنند اما بخاطر ترس از خدا حیله نمی کنند.

 

هواپرستی و آرزو های دور و دراز

در خطبه 42، حضرت می فرمایند که از گرفتار شدن مردم به دو چیز خیلی میترسم: یکی پیروی از هوای نفس و دیگری آرزومندی دور و دراز. پیروی از هوای نفس انسان را از راه حق باز می دارد و آرزومندی بی حساب هم آخرت را از یاد انسان می برد.

 

با دنیا چه ارتباطی باید داشت؟

از جملات آخر خطبه 45 این است که حضرت می فرمایند: « پس کوچ کنید از این دنیا و از بهترین متاع خود توشه بردارید و در آن بیش از رفع حاجت نخواهید، و زیادتر از آنچه نیاز دارید طلب نکنید.»

در توضیح این بخش از خطبه، نویسنده اضافه می کند: « اضافه بر مخارج روزانه یا سالانه فقط در این صورت مفید است که صرف مخارج آخرت شود. فرزندان انسان در پیشگاه خدا روزی جداگانه ای دارند و این طور نیست که شما وظیفه داشته باشید دنیای آنها را تامین کنید…»

 

پایان جلد دوم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *