تا آنجا که یادم هست از همان ترم دوم و درحالیکه شاید هنوز رشته علم اطلاعات و دانش شناسی را خوب نمیشناختم، اشتیاق زیادی به کارآموزی در کتابخانه داشتم و اوقات فراغتم را در کتابخانه عمومی محل به کارآموزی مشغول بودم. تا آنکه در دیماه سال 1393 و درست در بحبوحه امتحانات ترم سوم بود که پیشنهادی برای کار در کتابخانهای کوچک دریافت کردم. همان ابتدا و در مصاحبه کاری، متوجه شدم که کار در این کتابخانه ازنظر مالی برایم ثمری نخواهد داشت؛ اما من آن زمان مجنونتر از آن بودم که پول برایم ملاک باشد. اتفاقاً همانطور هم شد و تا 6 ماه نه آنها حرفی از حقوق زدند و نه من! بعدازآن هم دستمزدم نهایتاً میتوانست کفاف هزینههای رفتوبرگشتم را بدهد.