کتاب «شکسپیر و شرکا» نوشتهی سیلویا بیچ، روایتی صمیمی و مستند از تجربهی منحصربهفرد یک زن امریکایی در قلب پاریس دههی ۱۹۲۰ است؛ دورهای که به لحاظ فرهنگی و ادبی، از طلاییترین سالهای قرن بیستم به شمار میآید. این اثر نهتنها روایتی مستند از تأسیس و مدیریت کتابفروشیای کوچک در پاریس، بلکه آینهای است از جنبش ادبی «نسل گمشده» و حلقهای از چهرههای نامدار ادبیات مدرن که در فضای آن کتابفروشی گرد هم آمده بودند.
پاریسِ دههی ۱۹۲۰ یکی از جذابترین مقاطع تاریخ برای علاقهمندان به ادبیات است؛ دورهای که با حضور جمع بزرگی از نویسندگان جهان از جمله جویس، همینگوی، آندره ژید، فیتزجرالد، والری، گرترود استاین، سیمون دوبووار و ازرا پاوند همراه بوده است.
در چنین حال و هوایی، سیلویا بیچِ امریکایی که سررشتهای از کتابفروشی و کتابداری ندارد، در روز نوزدهم نوامبر سال ۱۹۱۹ کتابفروشی شکسپیر و شرکا را در خیابان هشتم دوپویترن افتتاح میکند؛ کتابفروشیای که به مرور به پاتوقی فرهنگی و به تعبیر بسیاری، سفارتخانهای فرهنگی برای نویسندگان، مهاجران انگلیسیزبان و کتابدوستان در پاریس تبدیل میشود.
کتاب «شکسپیر و شرکا» نوشتهی سیلویا بیچ، روایتی صمیمی و مستند از تجربهی منحصربهفرد یک زن امریکایی در قلب پاریس دههی ۱۹۲۰ است؛ دورهای که به لحاظ فرهنگی و ادبی، از طلاییترین سالهای قرن بیستم به شمار میآید. این اثر نهتنها روایتی مستند از تأسیس و مدیریت کتابفروشیای کوچک در پاریس، بلکه آینهای است از جنبش ادبی «نسل گمشده» و حلقهای از چهرههای نامدار ادبیات مدرن که در فضای آن کتابفروشی گرد هم آمده بودند.
از نقطهنظر کشش و جذابیت، میتوان کتاب را به سه بخش تقسیم کرد؛ بخش نخست کتاب از جذابترین قسمتهای آن است که شرح حالی از زندگی نویسنده، روایتی دلنشین از راهاندازی کتابفروشی و آشنایی با آدرین مونیه را در برمیگیرد. این بخش همچنین ماجراهای نفسگیر انتشار کتاب «اولیس»، شاهکاری که هیچ ناشری در امریکا یا بریتانیا حاضر به چاپش نبود و سیلویا با شهامت، به تنهایی مسئولیت انتشار آن را بر عهده گرفت و خاطرات صادقانه، گرم، و گاه تلخ او از جیمز جویس را شامل میشود.
نیمهی دوم کتاب اما از انسجام و گیرایی بخش نخست برخوردار نیست. در این قسمت، بیچ بیشتر به معرفی چهرههای ادبی کمتر شناختهشده و شرح همکاریاش با نشریات و انجمنهای ادبی گمنام میپردازد؛ موضوعاتی که ممکن است برای خوانندهی عمومی، کمرمق و پراکنده به نظر برسد. با این حال، این بخش از کتاب نیز از این جهت ارزشمند است که میتواند منبع خوبی برای شناخت نویسندگان و کتابها، مجلات و مقالات ادبی مطرح در دهههای ۲۰ و ۳۰ فرانسه باشد.
با این حال، کتاب در بخش پایانی، دوباره جان میگیرد. توصیف پاریسِ اشغالشده توسط نازیها، مقاومت بیچ در برابر فروش آخرین نسخهی کتاب «شبزندهداری فینگان» به یک افسر آلمانی، تعطیلی ناگزیر فروشگاه، و آزادی آن بهدست ارنست همینگوی، از لحظات بهیادماندنی و تأثیرگذار کتاباند. با این حال، یکی از کاستیهای کتاب این است که بخشهای انتهایی که مربوط به دههی ۳۰ و دوران جنگ در فرانسه است خیلی زود به پایان میرسد و داستان تعطیل شدن شکسپیر و شرکای عزیز و روزهای بعد از آن نیز آن طور که باید بیان نمیشود.
از نکات مهم و قابل تأمل این اثر، روایت ساده، بیتکلف و بیپیرایهی بیچ از نویسندگان بزرگ است. او بدون تعارف دربارهی دوستان ادبیاش سخن میگوید، با لحنی صادقانه و گاهی حتی انتقادی؛ لحنی که کتاب را از یک زندگینامهی صرف به اثری صمیمی و انسانی بدل کرده است. در میان این نویسندگان، جیمز جویس برای شکسپیر و شرکا یک مشتری خاص محسوب میشود، به طوری که از ابتدا تا انتهای کتاب همه چیز به نحوی به جویس گره میخورد؛ از تلاشهای بیچ برای انتشار کتاب «اولیس» تا ارتباط دوستانه و گاه همراه با فراز و فرود میان ناشر (سیلویا بیچ) و نویسنده.
آنچه که بیش از هر چیز در مورد شکسپیر و شرکا مهم است، توجه به این نکته است که چگونه یک کتابفروشی ساده تا این حد میتواند مأمن و پاتوق سرآمدان عصر خود و بسیاری از کتابدوستان شهر شود. عمق این علاقه را زمانی میبینیم که پس از آغاز جنگ، کتابفروشی با بحران فروش مواجه میشود و تا مرز ورشکستگی پیش میرود، اما ابتکار نویسندگان در برگزاری سلسله جلسات کتابخوانی و فروش اشتراک به مردم، باعث میشود که کتابفروشی دوباره رونق پیدا میکند. در پاسخ به این سوال، آنچه که درسراسر کتاب مشاهده میشود، عشق و علاقه کتابفروش یعنی سیلویا بیچ به شغلش، کاربرانش و نویسندگان است. او به نوعی خود را وقف شغلش میکند. سیلویا کتابفروشی خود را جایی پرهیاهو میداند و آن را اینگونه توصیف میکند: «از ساعت ۹ صبح که آقای هاچان عزیز، استاد آنگلوساکسون در سوربن میآمد تا رمان راحتی برای همسر انگلیسیاش ببرد تا پاسی از شب، دانشجوها، کتابخوانها، نویسندهها، مترجمها، ناشران، نمایندگان ناشران و دوستانم میآمدند و میرفتند. بسیاری از نویسندگان آن دوره عضو کتابخانه بودند؛ به اینها اضافه کنید بیشمار دوستان بی نام و نشانی که کتابهای این نویسندگان را میخواندند.»
در بخشهای مختلفی از کتاب میخوانیم که ارتباطات گسترده سیلیویا بیچ کتابفروشی را بدل به شبکهای برای ایجاد ارتباط و همکاری بین نویسندگان میکند؛ به عبارت دیگر، سیلیویا با شناختی که از نویسندگان مختلف (که مشتریانش هستند) دارد، رابط آشنایی و ارتباط نویسندگان با هم میشود (برای مثال دوستی والری لاربو با جویس). از سویی دیگر، ارتباط سیلویا با ناشران از سویی و شناختش نسبت به آثار نویسندگان، او را به مرجعی برای معرفی آثار به ناشران جهت ترجمه و چاپ تبدیل میکند. ارتباطات گسترده سیلویا تا جایی پیش میرود که گاهی کارگردانهای سینما نیز برای پیدا کردن کتابی مناسب جهت اقتباس از او راهنمایی میگیرند.
در مجموع، «شکسپیر و شرکا» کتابی است دربارهی کتابها، کتابفروشیها و کتابدوستان؛ دربارهی جسارت یک زن برای ساختن فضایی فرهنگی در دل پاریس، در روزگاری که کتاب انگلیسی نایاب بود. اگرچه بیچ خود را در خاطراتش «فقط یک خوانندهی ساده» توصیف میکند، اما کتاب او بهواسطهی نثر روان و خاطرات تاریخیاش از یک مکان مهم و دورهای مهم و آدمهایی مهم، جایگاه ویژهای در میان کتابهای مستند ادبی دارد؛ اثری که میتوان آن را در کنار آثاری چون ۸۴، خیابان چرینگ کراس یا کتابفروشی پنلوپه فیتزجرالد نشاند، اما با چاشنی واقعگرایی و تجربهی زیستهای ناب.
این کتاب برای علاقهمندان به تاریخ ادبیات، طرفداران نسل گمشده، علاقهمندان به کتاب، کتابخانه و کتابفروشی و همهی آنهایی که رؤیای داشتن یک کتابفروشی را در سر دارند، خواندنی، الهامبخش و فراموشنشدنی است.
نکته پایانی اینکه کتاب دیگری نیز با همین عنوان یعنی «شکسپیر و شرکا» نوشته جرمی مرسر در ایران ترجمه شده که ارتباطی با کتابفروشی سیلیویا بیچ ندارد. در واقع پس از بسته شدن شکسپیر و شرکای اصلی، کتابفروشی دیگری به یاد بیچ با همین اسم باز میشود. کتابهای دیگری نیز با عنوانهای «سیلویا بیچ و نسل سرگشته: تاریخچهای از حیات ادبی پاریس در دهههای بیست و سی میلادی» از انتشارات نیلوفر و «کتابفروش پاریس : درباره سیلویا بیچ، مالک کتابفروشی مشهور شکسپیر و شرکاء» نوشته کری ماهر از انتشارات فراهنر در این زمینه منتشر شدهاند که علاقهمندان به این کتابفروشی و سرگذشت آن میتوانند آنها را هم مطالعه کنند.
کتاب «شکسپیر و شرکا» با ترجمه سحر مرعشی در نشر گمان منتشر شده است.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.