مدتی پیش، مرضیه نفری، مسئول کتابخانه عمومی امام صادق (علیه السلام) قم دفتری از یکی از اعضای کتابخانه را به اتاقم آورد که از مدتها پیش کتاب هایی را که می خوانده در آن ثبت می کرده و درباره اش نقاشی می کشید. سوژه جذابی بود و من هم چند عکس از دفتر را برای یونس عزیزی، نویسنده و خبرنگار خبرگزاری کتاب در قم ارسال کردم که در نهایت منجر به انتشار یادداشتی شد که در ادامه آن را می خوانیم:
احسان رضایی در کتاب آداب کتابخواری، فصلی دارد در چگونگی خرید کتاب، بهتر و بیشتر خریدن آن. خریدن کتاب یکی از جذابترین مراحل فرایند خواندن (خرید، مطالعه و گفتگو پیرامون کتاب) است و حتی گاهی آنقدر جذاب میشود که بقیه فرایند را .تحت الشعاع قرار میدهد؛ به نوعی که فرد کتابخوان خیلی بیشتر از آنکه کتاب بخواند، به جنون خرید کتاب دچار میشود
تقریبا از ابتدای کرونا، مشتری پروپاقرص کتاب های منصور ضابطیان بودم. در بیش از دو سالی که سفر نرفتم، با کتاب های او، تجربه سفر رفتن به مکان های دوردست را لمس کردم. نثر پخته، روان و ساده و نگاه جامعه شناسانه و انسان شناسانه او در مواجهه با فرهنگ و روابط اجتماعی، نوشته های ضابطیان را خاص و متفاوت کرده است.
ظهر بود و داشتم ماشینم رو از پارکینگ اداره بیرون می آوردم که چشمم به پیرمرد افتاد. چهره اش برایم آشنا بود اما نمیدونستم کجا دیدمش. داشت با همکارام صحبت می کرد. من رو که دیدند اشاره ای به سمت من کردند. کنجکاو شدم که بببینم ماجرا چیه برای همین پیاده شدم و رفتم سمتشون.
وقتی سه ساله بودم، پدرم تراکتور جان دیری داشت. جلو ماشین برای شخمزنی مناسب بود، در قسمت جلو یک ردیف دندانه بلند و بیل مانند و در هر سوی ماشین شش دندانه وجود داشت. این دندانهها چند سانتیمتر با زمین فاصله داشتند، ضامنشان را میکشیدی تا در خاک سفت فرو بروند و خاکی نرم و تازه را برای کاشت ذرت بیرون بکشند.
سفیان ثوری روزی با یکی به درِ سرای محتشمی میگذشت. آن کس بر آن ایوان نگرست. او را نهی کرد، بدو گفت: « اگر شما در آنجا نگه نمی کردتی، ایشان چندین اسراف نکردندی. پس چون شما نظر میکنید، شریک باشید در مظلَمَت این اسراف.»
بعد از یک سال و هفت ماه دوباره به خانه برگشتم. برای خیلی ها این علاقه و حس من نسبت به کتابخانه عمومی عجیب است. می گویند دیوانه ای؟ کار پیمانی رو ول می کنی و میروی جایی که قرارداد ساعتی باهات میبندن؟ جایی که هیچ کاری نمیکنی و حقوق بی دردسر میگیری رو ول میکنی میری جایی که باید چند برابر کار کنی؟ کاش آنها هم می توانستند لذت بودن در کتابخانه عمومی و کار کردن را احساس کنند تا بدانند دیوانگی یعنی چه!
اوایل ایران صدا را در کانالی در تلگرام دنبال می کردم که کتاب های صوتی با کیفیت و خوبی منتشر می کرد. بعد تر که با اپلیکیشن رادیو ایران صدا آشنا شدم، متوجه شدم که کتاب های منتشر شده در آن کانال به طور گسترده تری در این اپلیکیشن که متعلق به رادیو جمهوری اسلامی است وجود دارند و به صورت قانونی و البته رایگان در اختیار همگان هستند.
امروز فایل صوتی از شاهین کلانتری در بین فایل های ذخیره شده ام در تلگرام به چشمم آمد که موضوع آن «زمان درست کتاب خواندن» بود. در این فایل صوتی جناب کلانتری معتقدند که به دلایلی نباید طبق عرف رایج، شب ها کتاب خواند و اصولا پیش از خواب زمان درستی برای کتاب خواندن نیست. ادامه مطلب
بیکاری در سنین بالا از وقتی کابوسم شد که کتاب «مصائب من در حباب استارتاپ» را خواندم. کتاب داستان واقعی زندگی دنیل لاینز روزنامه نگار کهنه کار بود که در 50 سالگی شغلش را از دست می دهد و با این واقعیت رو به رو می شود که بازار کار امروز، جایی برای میان سال ها ندارد.